جدول جو
جدول جو

معنی ابن وداع - جستجوی لغت در جدول جو

ابن وداع(اِ نُ ؟)
عبدالله بن محمد بن وداع بن الزیاد بن هانی ازدی مکنی به ابی عبدالله. یکی از علمای نحو و لغت. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ سِ)
شمس الدین محمد بن حسن. از شعرا و ادبای دمشق. وفات او در 722 ه. ق. بوده است. او راست: شرحی بر ملحهالاعراب حریری و دو جلد ضخیم در شرح مقصورۀ ابن درید و ملخص صحاح جوهری بحذف شواهد و کتاب المقامهالشهابیه و نظیره ای بر قصیدۀ تائیۀ ابن فارض. او مدتی در مصر اقامت گزیده و قصیده ای در حنین دمشق موطن خویش داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شَدْ دا)
عزالدین ابوعبدالله محمد بن علی بن ابراهیم مورخ. او راست: کتاب الاعلاق الخطیره فی ذکر امراء الشام و الجزیره. او به سال 684 ه. ق. وفات یافت
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قَطْ طا)
ابوالقاسم علی بن جعفر سعدی. یکی از ائمۀ لغت. مولد او به 433 ه. ق. در صقلیه. نزد ابن بر لغوی فنون ادب فراگرفت و آنگاه که مسیحیان بر صقلیه مستولی شدندوی در حدود 500 به مصر هجرت کرد و ظاهراً در 515 بدانجا درگذشته است. او راست: کتاب الافعال. کتاب ابنیهالاسماء. الدرر الخطیره فی المختار من شعر شعراء الجزیره و مراد از جزیره صقلیه است. لمح الملح و آن تراجم شعراء اندلس است. ابن قطاع شعر نیز نیکو میسروده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وَلْ لا)
ابوالعباس احمد بن محمد مصری. فقیه نحوی. او راست: کتاب المقصور و الممدود و کتاب الانتصار و در آن اقوال سیبویه را تأیید و آراء مبرد راتضعیف کرده. وفات او به سال 332 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وَ)
ابومحمد حسن بن علی بن احمد بن محمد. شاعر اهوازی. اصلاً از مردم بغداد. مولد او تنیس بود و هم بدانجا درگذشت. وکیع لقب جد او محمد است و او نیز مردی ادیب و مورخ بود و باهواز میزیست. او راست: کتاب الرمی و النضال. کتاب المکائیل والموازین و کتاب عدد آی القرآن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وَزْ زا)
ابوالقاسم ابراهیم بن عثمان قیروانی. فقیه و ادیب لغوی. او را با ثعلب و مبرد برابر میشمردند و گفته اند چند کتاب لغت چون کتاب العین خلیل بن احمدو اصلاح المنطق و غیر آن را از حفظ داشت. و او را تألیفات بسیار است. وفات او به سال 346 هجری قمری بود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وَ)
سنگم. (مهذب الاسماء). سوسکه. (خلاص نطنزی). سوسک سرخ که بیشتر در حمامها و در بالوعه ها باشد. تذو. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن وردان
تصویر ابن وردان
تدو از خرفستران تذو
فرهنگ لغت هوشیار